تهران 19 فروردین 96
ساعت 9و55 آزمایشگاه طبقه 9.
درحالی که تو رو صندلیم تنها تو ازمایشگاه نشستم و دارم شهر رو جلو تو اینه میبینم، خودم رو هم میبینم. میبینم که هیچی خوب نیست. میبینم که مثل اینکه همیشه بدتر از انچه که هست وجود داره، همیشه میتونه بدتر هم پیش بیاد ....
* هر دلار امریکا معادل 58000 ریال پولی ملی ایران. افزایش حقوقی در کار نیست و جامعه داره فقیرتر میشه، منم بهم اثبات میشه که همواره بدتر از انچه بدترین مینامیم هم وجود داره.
* ناراحت بودم، خسته بودم، دلم میخواست دیگه بالاخره بریم بیرون، هرچند دیروز نیم ساعت دیدمش، با دوستش داشتن مقاله میخوندن بعدش هم که رفتن. نمیدونستم چی بگم ترجیح دادم حرف بیخود نزنم و مزاحم درس خوندنش نشم. در حالی که سرم تو گوشی بود و سعی میکردم خودم رو مشغول نشون بدم هرچند که بعید میدونم اونا اصن متوجه مشغول بودن من شده باشند، داشتم دنبال تفاوت هامون و دلیل های احتمالی نشدن میگشتم. ظاهرا بعضی چیزا رو نمیشد ندید اما امیدم به این بود که ما میتونیم همدیگه رو دوست داشته باشیم. لبخند ها و خونسردیش رو تو ذهن خودم مرور کردم و خیلی مایه خوشحالی من میشدن.
*صبح رفته بودم ...اکینگ سازمان ب.م خوشبختانه دبه در نیاوردن و گواهی مربوطه رو ویرایش کردن. فرستادن خونه امیدوارم نتیجش مثبت باشه.
* دانشگاه درحالی که در تلاش برای نوشتن پروپوزالم بودم و ی ورژنش رو نوشتم. دیدم که هی خبر میاد دلار فلان تومن. دلار زیاد شد. ننگ بر دولت برجامی. ننگ بر دولت سایه. اصلاحاتیم. براندازم. ارزشیم. شت شت شت ....
* فک میکردم بهتره بهش رودرو بگم بیا بریم هویج بستنی رو بزنیم، سه شنبه قرار بود با استادشون برن حرف بزنند در مورد پروژه با خودم گفتم لابد سه شنبه ظهر یا چهارشنبه میبینمش دیگه اونوقت بهش میگم مثلا 5شنبش بیاد باهم بریم بیرون. ولی ناراحتی امروزم و اینکه میخواستم زودتر بدونم که چی بهم میگه باعث شد بهش بگم بیا 5 شنبه بریم بیرون و...... اما به درس بسته خورد. فراموش کرده بود اصلا گفته بودش بعد عید ی بار باهم میریم. تازه میگفتیش حالا بچه ها هم نیستن! من با بچه ها چیکار دارم من میخواستم باهم بریم. خلاصه اینکه یک نه دیگه شنیدم.
* در حالی که همچنان دارم به شیشه نگاه میکنم و غرم رو میزنم و در حالی که مدت هاست فقط غر میزنم و درحالی که هیچ حسی ندارم و درحالی که حتی در بیان این جملاتم دارم اغراغ میکنم جاهاییش رو گنده میگم و جاهاییش رو کم و در حالی که همچنان به نظر ادا در میارم و درحالی که تلاش میکنم بگم من چقد حالم بده و درحالی که معلوم نیست جمله قبلیم تلقینه یا واقعیت و درحالی که به نظر میرسه شاید اون تفاوت ها جدی باشن و درحالی که شایدبهتر باشه کسی رو به خاطر خودم ازرده نکنم و درحالی که این حد بدترین رو نمیدونم کجاست و کاشکی میدونستم و اونوقت میتونستم بدونم کی دیگه چیزی نیست که بشه از دست داد و همه رو راحت میکردم و درحالی که قصد دارم این مزخرفات رو برای دوستم لینکش رو بفرستم و خودم نمیتونم درک کنم که وات د فاز وات د هل ام ای دویینگ اند رایتینگ تیس شتس .....
- ۹۷/۰۱/۱۹